ریحانه ولی خانی ریحانه ولی خانی ، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

ریحانه عمه نرگس

ای جان جانااااااااااااان فرشته کوچولومون زمینی شد :) 1395/02/15

چه دل انگیز است و چه شوقی دارد دیدن روی ماهت برای اولین بار...   ای جاااااااااااااان خدایا شکرت بالاخره انتظار به سر اومد و فرشته کوچولومون ساعت 6:50 صبح تاریخ 1395/02/15 زمینی شد   ریحانه خانوم و آقاجوووووووووووووون ریحانه خانوم و خاااان عمو مصطفی ببین چه موش موشی خوابیدی!!!!!!!!!!!! و حالا عکس قربونی و تولد ریحانه کوچولوووووووووو عمو مجتبی یه کوچولو از خون قربونی زد به پیشیونیت عزیزدل اینجا دیگه تولد شروع شده و عمو مجتبی کیک تولدتو داره میاره ...
19 ارديبهشت 1395

1395/02/14 دیگه داره انتظار به سر میاد :) :)

خانوم کوچولوی ما انگاری دیگه میخواست بیاد و همه رو خوشحال کنه ... عزیز عمه حوالی ساعت 11 شب بود که به ما خبر دادن مامان نیره دردش گرفته و بردنش بیمارستان ، و ما به سرعت با کلیییییییییییی ذوووووووووووق به سمت بیمارستان راهی شدیم که وقتی رسیدیم ، گفتن پزشک تشخیص داده که انشالله تا صبح نی نی دنیا میاد که من تصمیم گرفتم تاصبح بیمارستان بمونم که وقتی نی نی دنیا میاد جزء اولین نفرها باشم که میبینمش ... و اما عکس های در حال انتظار بابا مرتضی  ساعت حدود1بعداز نیمه شب اینجا فعلا سرحال و خوشحاله و کلی ذوق داشت حدود ساعت 3 صبح که دیگه آروم آروم دلهره هم داشت به سراغمون م...
19 ارديبهشت 1395

اولین کادوی عمه های دوقولو(نرگس و نسرین) به ریحانه کوچولوووووووو

ای جااااااااااااااااااان ببین عمه نرگس و عمه نسرین برات چی خریدن نااااااااااااازنینم ایشالله خوشت بیاد عروسک خانوم این دستبند رو تاریخ 1395/02/07 برای ریحانه کوچولومون خریدیم که وقتی دنیا اومد ببریم بیمارستان و مامان نیره و بابامرتضی رو حسابی ذوق زده کنیم که فقط امیدوارم خوششون بیاد   ...
8 ارديبهشت 1395

اردیبهشت 1395

اردیبشهت ماه شد و ما هرروز لحظه شماری میکنیم که فرشته کوچولومون که ریحانه خانم هستش زودی زمینی بشه و کلی ببوسیمت نازنینم عزیز عمه حالا که داریم به اومدنت نزدیک میشیم بابامرتضی مهربووووووووونت چه کارها که نکرده !!!!! یه اتاق نااااااااااااز برات درست کرده و از دایی سعید هم برای رنگ آمیزی نقاشی های اتاقت کمک گرفته که باید بگم وااااااااااااااقعا دستشون درد نکنه کارشون عااااااااااااااااااالیه این نقاشی آخر خیییییییییییییلی جااااااااااااااااالبه عزییییییییییییییزدل !!!!!!!1 آخه بابا مرتضی این میمون که دستهاشو باز کرده و درحال پرش از درخت هست قصدش اینه که بیادو ریحانه کوچولوی مارو بغل کنه...
6 ارديبهشت 1395
1